تشکری بی پایان از یک سلام
سلام و تشکر نامه
سلام به ماه سلام
این روزها که مسافرانه زیستن را به آدمی می آموزانند را تبریک می گویم.
در سحر های تجلی از رادیو تهران با شما مهربانی را مشق خواهم کرد. سحر ها از 3 تا 5.
اگر به تدبیرتان یاری ام کنید،سپاس بی کران خواهم داشت.
به سلام می سپارمتان.
مسافرانه
از دیر بازترین فصل یادآوری آمده بود. آرام تر از رد نسیمای اشک...
در گوشم به زلالی یک لبخند گفت:یادت باشد مسافر ،مسافرانه زندگی کن.
فر خنده ترین نام عالم امکان
می خواهم از والا تبار ترین نام آغاز به ذکر، آغازی داشته باشم به وسعت شیدایی.
و آن فرخنده نام:زهرای مرضیه (سلام الله علیها) است.
بخوان بنام یکی صلابت در اندوه....
دیگر اینکه بهار نو شدن را می توان به بقای دیدار رسانید با صلابت سلام کوثری.
نوشانوش سلام باد هر آن کسی که زنده است به عشق آل الله
حال خوش ثانیه ها
باران هم نمی بارد بر باران اشک کودکان یتیم.
من ،شکسته دل ،از دست های کوتاه شده خویش ،برای جبران رنج ناداری کودکان نجیب فقر،قران را گشودم به قصدسلام. آمد سوره نمل.آیه 15
خدای الرحمن من،سپاس
سلام به امیری که مرا می رساند به صلابت در اندوه...
سلام به امام مهربانم .حسین علیه السلام
بنام خدای الرحمن حسین.
اینجا همچنان بوی دل انگیز عطرِ امیری را می دهد که ترجمان قد قامت صلاه و صبر است.
السلام ای راحت روح رسول.
انگار جا مانده باشم از سلام
بنام سلام.
چه خسته است حال ان پرنده اي كه راه اشيانه سلام را گم كرده است.
من اماي هنوز يادهاي سرخ را گم كرده اشيانم.
كسي از ميان شما مسافران ابديت هست كه سلام ساده مرا به حيدر تبارترين نام ذوالفقار برساند.؟
امامي كه دلتنگي هاي مرا شفاست.
نمي داني اي كلمات؟ نمي داني اي شوق روييدن از سمت مشرق ديدار؟
نمي داني چه حسرتي است كه گمان كني از كاروان صبح سلام كه مي روند رو به امام غريب . جا مانده اي؟
اينك اين منم.كو دكي كه گم شده باشد در الفبا اموزي سلام.
امامم! مرا بخوان به شكوفه چيني از باغستان اشك.
سلام ساده يك ديدار
داير مدار بركت سفره سلام.از ديدارهاي ديروزم نكته هايي رفت كه برايتان مي گويم به رسم عشق نامه هاي ياد.
سيد علي و صراحتش.
حاج وحيد و نكته سنجي اش.
حاج علي و مراعات بي نظيرش.
دايي موذن و حضورش كه براي كوچكترهايي مانند من يعني تواضعي كه مي توان داشت.
مجيد جان حسيني و جسارت هاي علمي اش.
و من كه درس اموز ثانيه هاي سلامم با دلتنگي تاخيرم را توجيه ميكنم به نام يا رحمان.
به نام امیرم.احمد تبارترین نام ذوالفقار
من از هجوم اندوه ناداری کودکان معصوم فقر می گویم و من تر من از اقاقیای اشک.
از این رو این روزها را در چشمه جوشان درد و اشک می گذرانم به ارزوی باران ذکر وا لا تبارترین حیدر کرار.
دلم به روحی فداک قرار می گیرد که مهدی نام دوباره سلام است در وعدگاه ظهور.
به نام امیرم حسن ابن علی
خواستم از کسی بگویم که با رفتاری متکبرانه دست مرا از احسان برید.
در ان دم نامبارک. دمدمای خشم. ارام خندیدم که :سلام رسم دایمی اش این است که تو ارام باشی به نام امیرت.
سلام به معدن ارامش:امام حسن علیه السلام
امیرمرا می شناسید...
شاکرم مهربان خالقم.
هنوز از شب قدر با خود چهره نازنین امیری را اورده ام که دوستش دارم به قدر شب قدر.
اینجا که منم...
بعد از سلام ساده تبریک
این روزها دلم تر است به گلبانگ اشک های سلام سر سفره های سحری
امسال بر این رزق مفتخرم که با برادرانم در شب قدر رادیو جوان حاضری خواهم زد
وحید جلیلوند هم سر سفره سلام به فضل خدای مهربان حاضر خواهد بود.
هم بر این رسم سعید معدن کن و...
من از عبورگاه سلام امده ام
ماه باران و نگاه به سر چشمه سرخ روییدن. به همتون اینا مبارک
مسرور می شوم به رسم کوفتن و گوییدن مرا به تیغ تیز نقد بگیرانید
همسفره سلامتان سلام خویش را با شما نو می کند
مبارک بادای لبخند اشک
با تو از تو می خوانم.
مرا برسان به ماه منیر لبخند.
سلام به همه تون اینا...
مبارک همتون هم اینا..
ماه انس با سلام:سلام
از دیر باز یاداوری رسم است به سلام گفتن و از سلام آغازیدن.
پس به رسم قاعده هر شروعی سلام
سلام بادایی که تویی
و حال همیشه خسته ام را نواخت به گلبانگ طرب افزای سلام.
اباد بادای سلام به باران یاد حسین
گاهی تمام انچه هست در ظرف دیر شدن خلاصه می شود.
دیرگاهی است ار این جام هلالی مستم به وعدگاه سلام.
اباد بادای قلب هایی که از سلام به امام حسین (علیه السلام) خسته نمی شوند.
چه سخت
نگاه کردن گاهی چه سخت...
و سلام کردن حتی چه گاهی...
من از روزهای هق هق ناتمام مادران در اندوه امده ام برای سلام.
به نام نقد
امدم تا امده باشم برای دیداری که می تواند لحظه خوب رویش باشد.
حرفم نیست. خسته ام از دروغی که انگار در روحیه مردمان این روزهای زندگی مانده است به سکونتی نکبت بار.
بنام امیر دلم حسین(علیه السلام).می خوانم به دعا که امیری: راستگویی را برای اهل سلام پایدار بخواه!
امیر دلم...
اینجا باغبانی را می شناسم که برای غنچه های یتیم هر روز لالایی اغاز می خواند و به نام امیرش که
حسین است نذر دیدار با اشک را .نذر سلام میکند.
اینک این منم که می خواهم از پشت پرچین دلتنگی بگویم:سلام
ساده بود
از دیروز تکرار بی زار بود.
با خودش گفت:می خواهم با تو از تو اغاز کنم به نام سلام.
...و او اغاز شد به سیل اشکی که نام تمام اغازها بود. به نام حسین دلش.
سلام به امن دل های سلام
هر کجای اقلیم جان می روم.عطر دل انگیز حسین (علیه السلام) را میدهد.ای اشک اکنون سلام به تو
امیر دلم را می گویم:حسین نام بی تکرار سلام
از امدنتان سپاس و سلام